۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

ماوایی در استخوان داشتن در استخوان تو. در پوست تو. در خون تو بودن . مرا خانه ای در خون تو ساختن



1

خب؛ راستشو بخواین عشقم اینه یه برده داشته باشم.

قبلنا به این جور برده ها کنیزم میگفتن.

دوست دارم یه کنیز سیاسوخته ی مو وزوزی داشته باشم .خدا میدونه که این برده ها لعبتایین که خدا آفریده .

گاهی وقتا از پا که می افتم ؛ دوست دارم یکی بیاد و پاهامو بمالونه ؛یه ساعتایی هست که دوست دارم منو بچلوننن. دوس دارم تو یه دست سیا و ناشی مث خمیر ورز بیام؛ تا این خون مث رودخونه بال بال بال بزنه و دوباره این تنو بزاره زیر پاش. خب کی بهتراز یه دختر سیا سوخته موفرفری میتونه این کارو بکنه؟ خدا میدونه که هیشکی

هیشکی مث یه دختر سیا سوخته مو وزوزی نمی تونه این عضلاتو رام کنه؛ این رنگارو به یه جایی برسونه.

یه موج چی میخواد غیر اینکه بیاد و بخوره به تن یه صخره ؟ خدا میدونه که هیچی

وقتی یه موج پوفففففی میاد و خودشو میکوبونه به تن یه صخره وفقط خدا میدونه چی میشه؛ همه زندگیش همینه. میخوام بدونی که همه ی زندگیش همینه. خدا میدونه همه ی زندگیش همینه

خدا میدونه دوس دارم یه برده داشته باشم یه دختر سیا سوختیه موفرفری که دم به دیقه بگه: ارباب ارباب تو کمرتون کاری هست که بخواین؟ خدا میدونه هیچی لذت بخش تر از این نیست که یه برده داشته باشی بهت بگه: ارباب ارباب که بخواد یه کاری تو کمرتون بکنه که یه صخره باشه که موجاموجتونو ناگزیر کنه

حالم از این قرن گهی به هم میخوره؛ دیگه سگ صاحابشو نمیشناسه. دیگه ما سگ شدیم وسگامون صاحابامون ؛خدا میدونه که دارم حقیقتو میگم .دوست دارم برگردم به اون قرنا تا توو بازار برده فروشا یه چیز زنده بخرم که ارزششو داشته باشه. مثلا یه دختر سیا سوخته موفرفری که با اون چشاش داره التماست میکنه و با همون چشا میگه : ارباب ارباب بیا منو بخر

اون وخت میخرمش. خدا میدونه که می خرمش

فقط خدا میدونه چقدر دوس دارم که یه برده داشته باشم، یه دختر سیا سوخته ی مو فرفری

ادامه را به صورت پی دی اف بخوانید । دانلود کنید
برده نامه
اگر کسی نتوانست دانلود کند ایمیل بزند।فایل را برایش ایمیل می زنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر