میارنت میکارنت رو این صندلی چن تا چشمو بهت خیره می کنن که تو که توی خیره سر! دهنتو واز کنی و بریزی رو دایره هرچی که کردن تو کیسه ت . البته قبلش زبونتو از حلقومت کشیدن بیرون یه زبون چپوندن تو حلقت این هوا. یه گلو سوای گلوی خودت واسه ت کار گذاشتن که مث بلبل براشون چه چه بزنی به به بشنوی. که بگی اگه اون یارو نبود هیچی نبود. که اگه اون پاپس می کشید همه چی وارونه می شد .
قبل ترش یه صبح یا یه ظهر از تو ماشین یا از تو خونه ت کشیدنت بیرون. بردنت یه جایی خیلی پایین تر از تصورت .خیلی تاریک تر از اون چه که فکر می کردی. بردنت اونجایی که خدا پله می خوره تو دهن خاک. تو یه کف دست جا که مقر بیای که باشی اونیکه نیستی. که دهنهای معجزه و دستای معجزه میخوان ازت یه چیزی بکشن بیرون که هیچ تردستی از هیچ کلاهی بیرون نکشیده . تو گوشت میخونن ور ور زر زر ور ور زر زر تو دستاتو پشتت بستن نمی تونی گوشتو بگیری شاید نشنوی .که این صدای لعنتی از کله ت بره بیرون یه خورده تو یه خنکایی که شراب اعلاست دراز بکشی. این اسکلت بندی لعنتی رو ترک کنی. چیزی نگی با این زبون مصنوعی. با این صدایی که از تو نیست ولی نمیشه.
از اونجایی که خیلی پله خورده میارنت بالا. تو فکر می کنی همه چی از دست رفته. میگی چیزی رو که نباید . ولی من با چشمای اشکبارم سر زنشت نمی کنم می فهمم بهت حق میدم که بگی به درک .که این چنین و آن چنان. که این راه نه و اون راه باید .که اینجور نه و اون شکلی. فقط میخوام بگم دلبر تر هم شدی حتا. خوشگل تر و شیرین تر و سر زبون دارتر و می دونم راهی که اومدیم درسته. که راهو درست اومدیم .که چشمام خیسه که دوس دارم از این " لعنتی " بیای بیرون دوباره راه بیفتیم با هم
salam
پاسخحذفsalam
پاسخحذفمی دونم راهو درست اومدیم.به درک که که بهت چی گفت که تو گفتیش.می دونم راهو درست اومدیم چون اگه همه چیز اینقدر درسته و با نبودنش همه چی زیر و رو میشد چرا این همه نیرو و ادم صرف می کنن که اثباتش کنن؟
پاسخحذفقطعاراهی که رفتی و می ری درست بوده چون تصمیم گیرنده نهایی خودت بودی:)
پاسخحذف