سایه تکیه داده ، به دیواری سپید
در کوچه ای تنگ
صلوه ظهر
قشنگ
خود خیالیت
در آفتاب تیغ
کلاه
نیم
هلال پایین کشیده
ابرو اخمین
موها کوتاه
از تنگ راه می افتی به سمت اسکله
دست در جیب
غوغای مرغان دریایی
تر تر قایق ها
دهان بی گم آدمها
به شاعری فکر می کنی
زن
در طرح سیب
و به کسی دیگر
کسی دورتر
در دهاتی کور
کسی که سنگ
قشنگ
دوره اش کرده
سنگین
نه راهی به بی در
نه پدری از پی
بی هک فین
چنگ در خاک خود زده
به هوای بازی
بنایی بر آورد از گل
چنگ ریشه کرده
پاگیر
گوش فراموش از همه
سپرده به
جبریلی حراف
با انگشتهای بیرون نیامده از کار گل
سیاهه باف
به پسرکی فکر می کنی
سایه تکیه داده به دیواری سپید
کلاه
نیم هلال پایین کشیده
خیلی دور
آنجایی که کس ندیده
خود خیالیت
با دستها در گل
و اشکی
شور در دهان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر