زنگ می زنند و می گویند کتاب شما مجوز نگرفته . چرا؟ کتاب شما وهن شعر و شاعریست این را ممیزان بررسی کنندگان یا هر بی شعوری که کتاب را خوانده گفته و بعد می گوید متاسفم واقعا حیف شد من باز هم تلاش .... قبلترها هم از انتشاراتی دیگری زنگ زدند و گفتند : مجموعه داستان شما مجوز نگرفته .چرا ؟ " چیزهای غیر اخلاقی " تو ریز می شوی در کلماتت در تک تک سطرهات و می گویی اما من حتا یک خط " چیز غیر اخلاقی " توی کتابم نیست . حتا یک خط . قبلترها و پیشتر ها و پیشترها و ..... از کجا راه افتاده ام تا اینجا آمده ام؟ . چند تا کتاب پی دای اف شده پرینت شده ، سی دی شده ، بارها پرینت شده ، بارها قیچی خورده توی خانه ات هست یکی ؟ دو تا ؟ ده تا ؟ رمان ، شعر ، داستان .... امروز دیگر اعصابم به هم ریخت . می خواهند تن بدهی به آن قیچی به آن قیچی فرما . تن باید بدهی . این قاعده ی بازی ست . اینجا ایران است . من هم میگویم این خراب شده ایران است بابا قبول کرده ام .تو که می دانی تک تک کلمات مرا جستجو کن در این کتاب سر به تیغ هم دادیم . گفتم جهنم بگذار چاپ شود این را حذف می کنم . این سطر را راه نمی دهم در این متن . اما دیگر از من نخواه خودم قیچی دست بگیرم بنشینم توی جمجمه ام از این به بعد دهان آقای قیچی باشم دستش و دهانش از من نخواه نمی شوم
فرسوده می شوی با پرینتهات . بوی نا می گیری و یا غیاث المستغیثینی در کار نیست .حالا هی بگو در کارد آشپزخانه بر لبه ی تیغ می خوابم اما . دوران باشکوه اما گذشته یا خود از آغاز نبوده . مراکش ی دیگر در کار نیست مگر در سی دی یا پی دی افی یا در وبلاگی با خوانندگانی از انگشتان یک دست کمتر. نه دریغ های سیاح ی کتاب می شود نه انجمن قوهایی نه خاطراتی که دوست داشتم داشتم نه آوازهایی در طرح چوب نه مردی با چشمان گرگ نه چامانس نه من فقط یک آی دی هستم . نه از آهوها و نبشتن . نه خیابانی که اگر می خواستی تا آخر دنیا . نه بله ما هنوز زنده ایم .نه تاریکی و اوراد دیگر نه............... هیچ و نه هیچ چیز دیگر
کلمه بر کلمه می گذاری و بنایی بر می آوری غار تنهایی هات باشد همین و بس . مریض نوشتن و خوابی که رم می کند از تو و تازیانه ای
اما به قیچی و قیچی فرما آری نگو خواهش می کنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر